سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توحید درمانى 1

توحید درمانى

این نظام درمانى منحصر به فرد, که دست یابى به همان اهداف درمان هاى رشدى (growth) را در نظر داشته, به وسیله یک ایرانى پیرو ارزش هاى اسلامى به نگارش درآمده و نخست در محیط دانشگاهى (دانشگاه فردوسى مشهد) و سپس در محیط زندان بسط یافته است. اولین تماس دکتر جلالى طهرانى با من, به دلیل خواندن نوشته هایم در مورد زندان بود. معلوم شد که وى یک نظام روان درمانى منحصر به فرد ایجاد کرده است که باعث بهبود زندگى زندانیان مى شود و به اعتقاد من, نه تنها در زندان هاى سراسر جهان, بلکه براى همه مردم در هر کجاى جهان و با هر دین و مسلکى ارزش مند است.

خوانندگان از بررسى این نظام درمانى, فایده مضاعفى نیز خواهند برد, چرا که تا حدى فلسفه و نظریه اسلام و نیز نظریه و روش روان درمانى را تبیین مى کند. این بررسى عمدتاً در حوزه روان شناسى وجودى ـ انسانگراى (existential-humanistic) قرار مى گیرد, که نمونه هاى متعددى از آن در این کتاب وجود دارد. مفهوم توحید مستلزم داشتن یک سیستم ارزشى وحدت بخشى است که براى جهت بخشیدن به زندگى شخص به کار مى آید. این سیستم ارزشى مى تواند مبتنى بر یک جهت گیرى اصیل دینى یا معنوى باشد, سیستم ارزشى اى که ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) و او. هوبارت مورر(O. Hobart Mowrer) نیز به آن اشاره کرده اند.

این شیوه درمان که روش آن شش نکته را در بر مى گیرد, به عنوان درمان کل فرد توصیف شده و به وسیله یک گروه که معمولاً متشکل ازمدیربالینى درمان, درمان گر, مددکار اجتماعى, کارشناس تحصیلى, کارشناس پزشکى و مشاور همتا است, انجام مى پذیرد.**

تعریف

توحید درمانى, به منزله یک روش ارتقاى رشد و تکامل انسانى, داراى تاریخچه مشترکى با همه روان شناسى هاى رشد(growth psychology) است. رشته هاى دیگرى همچون دین و فلسفه, هنروادبیات و علوم انسانى نیز, که توجه و تأکیدشان به طبیعت انسان, نقش ارزش ها در زندگى بشر, موانع و تسهیل کننده هاى رشد انسانى است, در این تاریخچه شریک اند. بنابراین, مى توان گفت ریشه هاى توحید درمانى تا اولین جست وجوى انسان به جهت درک خود (خودشناسى), و براى یافتن و ایجاد روشى درزندگى که منجر به بالاترین مرتبه رشد و شکوفایى گردد, امتداد دارد.

تاریخچه

توحید درمانى به صورت کنونى, یک تاریخچه 25ساله دارد. مى توان گفت توحید درمانى ترکیب طبیعى برداشت اسلامى از سرشت و فطرت انسان و نظریه و روش درمان روان شناسى انسان گرا است. باایجاد توحید درمانى براى اولین بار نظریه اسلام به عنوان یک نظریه روان شناختى جدید و یک شیوه روان درمانى شکل گرفته است. گرچه توحید درمانى در بستر تأکید اسلام بروحدت, به عنوان اصل حاکم در عالم, پدید آمده, پیشینه پربار مشترکى با رویکردهاى انسان گرا (humanistic), گشتالتى (gestalt), وجودى ـ پدیدارشناختى(existential-phenomenological), شخص محور(person-centered) و شناختى(cognitive) دارد.

مؤلف که یک پیشینه خانوادگى وابسته به اندیشوران اسلامى را دارد, مطالعات روان شناختى خود را در ایران در اوایل دهه 1970 آغاز کرده است. این مطالعات با تجدید حیات چشم گیر تفکّر اسلامى در بسیارى از نقاط جهان مصادف بوده است. اندیشوران برجسته معاصر, همچون مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایى و مرحوم علامه سید محمدحسین حسینى طهرانى, روشنى تازه اى به حکمت چندصدساله اى بخشیدند که در آثار فلاسفه اى همچون صدرالدین محمد شیرازى و حاج ملاهادى سبزوارى, یافت مى شد.

این نویسندگان در تجدید حیات اندیشه/ تفکّر اسلامى نقش داشتند و نشان دادند که اسلام فراتر از صرفاً مجموعه اى از اعمال و رفتارهاى دینى است. نقش حیاتى اسلام در مواجهه با دغدغه هاى امروزى و اهمیت آن به عنوان روش زندگى یک پارچه و هماهنگ با همه مخلوقات و راه پویاى رشد و تکامل انسان مورد توجه قرار گرفت. محور این تفکر دیدگاه اسلام در مورد سرشت مثبت انسان و استعدادهاى اوست که موانع رشد را مى شناساند و خطوط کلى اهداف و ارزش ها را ترسیم مى کند.

شعر عرصه اى تجربى براى این تجدید حیات فراهم کرد. فهرست جامع پیش گامان توحید درمانى شامل دو شاعر بزرگ, جلال الدین محمد بلخى معروف به مولوى یا رومى و شمس الدین محمد شیرازى معروف به حافظ مى باشد. این شاعران هر یک با سبک و سیاق منحصر به فرد خود با تعیین یک جایگاه محورى براى شوق معنوى و تقلاى انسان در سازگار کردن نفس با فضیلت بصیرت فوق العاده ى خود را در مورد شخصیت انسان به نمایش گذاشتند. اشعار آنان, که از جهاتى فراتر از صورت و محتوى است, اغلب احوال و تجاربى را برمى انگیزد که زندگى خوانندگان آن اشعار را متحول مى کند.

این احیا تفکرات دینى, به روشنى بیانگر و تأییدکننده حقیقت و نیازباطنى عمیقى بود که در آن هنگام بسیارى از مردم احساس و تجربه مى کردند. این تفکرات دینى به برقرارى تعادل بین جهان مادى و معنوى و درک رابطه بین انسان و پروردگارکمک مى کند. اشتیاق نسبت به این اندیشه ها در قالب جنبشى که مرزهاى طبقه اى و نسلى را درنوردید, در سراسر فرهنگ ایران گسترش یافت. و اسلام, با دریافت جدید آن, براى بسیارى سرچشمه معناى زندگى شد.

مؤلف, دوره کارشناسى ارشد روان شناسى را در دانشگاه بین المللى ایالات متحده

(United States International University), در سن دیِگو, واقع در کالیفرنیا ادامه داد که در آن زمان مرکز معروفى در مطالعات انسان گرایانه بود. جمع اساتید مدعوى همچون ویکتور فرانکل, کارل راجرز(Carl Rogers), آلبرت الیس(Albert Ellis) و جِى. اف. تى. بیوجنتال(J.F.T. Bugental), با اعضاى هیأت علمى تمام وقتى همچون هارولد گرینولد(Harold Greenwald) تکمیل گردید. جالب توجه بود که, نظریه و فلسفه انسان گرایانه منعکس کننده چند اصل کلیدى در تفکر اسلامى است. بسیارى از الگوهاى انسان گرایانه در روان درمانى و نیز نظریه هاى زیربنایى شان چنان با تفکر اسلامى هماهنگ بود که گویى هر دو از منبع دانش مشترکى نشأت مى گرفتند. اشتیاق به ایجاد نظریه اى که مفاهیم محورى مشابه را در قالب این دو نظام بیان کند, رفته رفته فزونى گرفت و این که بتوان پل هایى از تفاهم بین اسلام و روان شناسى ایجاد کرد, امکان پذیر به نظر آمد.

اطلاعات بیشترى در مورد زیربناى انسان گرایانه توحید درمانى طى تحقیق دوره کارشناسى ارشد, در مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل(Institute of Islamic Studies, McGill University) به دست آمد. جالب این که بیشترین کمک به توحید درمانى نه از بخش مطالعات اسلامى, که تأکیدش بیشتر بر تفسیرهاى خاص خود از نظریه و تاریخ اسلام بود, بلکه از دروس اختیارى بود که در گروه هاى فلسفه و مطالعات معنوى حاصل شد.

ازمطالعه فلسفه یونان که به مسائلى همچون ماهیت خیرونیکى, علل غایى و جامعه خوب مى پرداخت, استفاده اى که به دست آمد, تقویت مهارت هاى انتقادى و منطقى بود. بخش مطالعات معنوى (pastoral studies) آثار نظریات گوردون آلپورت(Gordon Allport), آبراهام مزلو(Abraham Maslow) و گابریل مارسل(Gabriel Marcel) را ارائه مى کرد. اینها عناصر اصلى و مبناى نظریه توحیددرمانى را تشکیل مى دادند. آرا و نظرهاى آلپورت در مورد ارزش ها و اهمیت ارزش هاى دینى به منزله نیروهاى وحدت بخش در شخصیت انسانى, کاوش مزلو براى (شخص بافضیلت در جامعه سالم) و نظریه اش درباره رشد وجودى در مقابل رشد ناقص, همگى به دل مى نشست و جاى خود را در این نظریه در حال نضج پیدا مى کرد. احترام و توجّه مارسل به انسان و تأکیدش بر ارزش ها و نیزعقیده اش درباره ارتباط انسان با پروردگار به عنوان بخش اساسى تجربه کامل انسانى الهام بخش و ترغیب کننده بود.

توحید درمانى در طى مطالعات دوره دکترى در مؤسسه روان شناسى انسان گرا (Humanistic Psychology Institute), که اکنون به مؤسسه سِى بروک(Saybrook Institute) معروف است, رشد بیشترى پیدا کرد. در این مؤسسه مؤلف در کنار استنلى کریپنر (Stanley Krippner), به عنوان حامى و مشاور ارشد, بدون هیچ گونه محدودیتى توانست درک و شناختش را از اسلام و نظریات روان شناسى که با قوت زیاد در حال رشد و هم گراشدن بودند, به طور تام و تمام به شکوفایى برساند. رساله دکترى که عنوان آن دین به منزله عاملى در توحید, عاملى در سلامت روان (Religious commitment as a factor in personality integration, a factor in mental health) بود, با نظارت استاد راهنما استنلى کریپنر و رولو مى(Rollo May) به عنوان یکى از اساتید مشاور, نظریه توحید درمانى را تقویت بخشید.

در این اثر تحقیقى, توحید یک عامل اساسى در سلامت روان شناخته شد و نیز نشان داده شد که توحید از طریق تمرکز و تأکید بر اهداف و ارزش ها به دست مى آید. نتایج تحقیقات نشان داد ارزش هاى دینى بیش از سایر ارزش ها توانایى به وحدت رساندن شخصیت را دارند, مشروط بر این که دین به طور واقعى و اصیل پذیرفته شده باشد.

توحید درمانى اولین بار به وسیله مؤلف در بازگشت به ایران و پذیرش کرسى تدریس در دانشگاه فردوسى مشهد به کار گرفته شد. مؤلف در کسوت رئیس گروه روان شناسى, مدیر مرکزمشاوره و بهداشت روانى دانشگاه و پایه گذار دوره کارشناسى ارشد روان شناسى بالینى به تدریس, ارائه و به کارگیرى توحید درمانى پرداخت. صدها نفر از دانشجویان دوره کارشناسى و تعدادمعتنابهى فارغ التحصیل کارشناسى ارشد در این شیوه آموزش دیدند. در فرهنگى که روان درمانى تقریباً ناشناخته بود, لیست انتظار بلندى براى این تجربه منحصر به فرد, در مرکز مشاوره و بهداشت روانى که در خدمت عموم و نیز جامعه دانشگاهى بود, تشکیل شد.

متأسفانه, همانند بسیارى از نقاط دیگر جهان, ساختار دانشگاه همیشه با ابتکار و خلاقیت سازگار نیست. نظریه ها و خصوصاً شیوه هاى انسان گرایانه احتیاج به جوى آزاد و باز دارند و شاید یکى از دلایلى که این نظریات به ندرت در دسترس عموم قرارمى گیرند, همین باشد.

تا زمانى که مؤلف مسئولیت هاى دانشگاهى را براى پذیرفتن سمت مدیرطرح و برنامه در مرکزتربیت و اصلاح زندان مشهد رها کرد, توحید درمانى در سطح جهان شناخته نشده بود. در آن جا یک طرح ابتکارى موفقیت آمیزبازسازى شخصیت زندانیان بر مبناى توحید درمانى اجرا شد. مطالعات و ارزیابى دقیقى که به وسیله استفاده از پیش آزمون و پس آزمون هاى گسترده انجام گرفت, تغییر و تحوّلات قابل توجهى را در زندانیان و کارکنان زندان, که در یک تجربه چند ماهه در محیط توحید درمانى بودند, نشان داد. گزارش هاى ارائه شده در همایش هاى بین المللى و مقالات موجود در نشریات بین المللى موجب آگاهى فرافرهنگى از این شیوه جدید در بهبود رشد انسانى و غلبه بر سدها و موانع تکامل گردید.

غیرمنصفانه و نادرست است که بگوییم پیشینه توحید درمانى صرفاً از ادغام دو نظریه, هر چقدر هم این دو نظریه عالى باشند, نشأت مى گیرد. بخش بسیار مهمى از پیشینه توحید درمانى در کاربرد آن نهفته است. زندگى مراجعین, تغییرات, ناکامى ها و چالش هایى که آنها سخاوت مندانه و دلیرانه در تجربه درمانى در میان گذاشتند, مؤلفه هاى اساسى در رشد و تکوین این رویکرد درمانى بوده است.

توحید درمانى بامعلومات به دست آمده ازکاربرد, تحقیق, تجربه و نظریات رسیده از همکاران به رشد و توسعه خود هم چنان ادامه مى دهد. بایدخاطرنشان ساخت که این شرح و توصیف ازتوحیددرمانى تنها تصویرى از آن چه که در حال حاضروجود دارد , مى باشد, و نه شرح آخرین و کامل این روان درمانى ابتکارى.

وضعیت کنونى

اصول توحید درمانى در آموزش و کاربرد آن به دست نسلى از دانشجویان کارشناسى ارشد روان شناسى در سراسر ایران ثمربخش بوده است. آنان هم اکنون به مشاوره و درمان در خارج و داخل کشور مشغولند. افراد علاقه مند به ادامه آموزش و کاربرد توحید درمانى انجمن اسلامى روان شناسى انسان گرا در ایران(Islamic Association for Humanistic Psychology, Iran) را تشکیل داده اند که جزء جامعه بزرگ تر انجمن روان شناسى انسان گرا(Association for Homanistic Psychology ) (AHP) است. AHP و هم چنین انجمن روان شناسى امریکا(American Psychological Association) ( APA ) تمایلشان را نسبت به این رویکرد, با چاپ مقالاتى در شرح استفاده از آن در تعدادى از آثار منتشرشده اشان نشان داده اند. توحید درمانى در حل تعارض نیز کاربرد دارد و هم اکنون شبکه اى جهانى از مددکاران حل تعارض وجود دارد که از اسلوب ها و روش هاى توحید درمانى آگاه و مطلع اند.

نظریه

توحید, ارزش ها و دین

توحید اساس شخصیت سالم است. از آغازنظریات و نظریه هاى راجع به روان شناسى شخصیت, وحدت و مفاهیم مرتبط با آن در خودِ تعریف شخصیت وجود دارد( Allport, 1951; Angyal, 1956; Bonner, 1961; Lecky, 1961; Levy, 1970; Ryckman, 1984,) . داشتن یک درون مایه زندگى وحدت بخش , یعنى داشتن یک هدف اصلى و تعیین کننده اى که نشأت از ارزش ها گرفته و به همه هدف هاى کوچک تر معنا ببخشد, موجب تسهیل وحدت درشخصیت مى شود (Csikszentmihalyi, 1990).

از جمله درون مایه هاى مختلف زندگى مى توان از درون مایه هاى هنروزیبایى, سیاسى, علمى و نظرى, اجتماعى, اقتصادى و دینى نام برد (Allport, 1968). درون مایه دینى یا معنویِ زندگى, از حیث توانایى اش در ارائه یک دیدگاه فراگیر و معنا بخشیدن همه جانبه به همه جنبه هاى زندگى فرد, فرید و بى همتاست, توانائى اى که به تعبیر تیلیک (Tillich), تعالى (transcendence) نام دارد(Radhakrishan, 1954).

درون مایه دینى یا معنویِ زندگى ملهم از ارزش هاى خاصى است که به صورت فضایل ایفاى نقش مى کند. از طریق تجسّم بخشیدن به این فضایل, شخص به هدف نزدیک تر مى شود, به حقیقت و ذات این فضایل تقرب مى یابد, حقیقتى که در ادیان مختلف با نامهاى متفاوت و در دین اسلام بانام مقدس الله سبحانه و تعالى شناخته مى شود. این هدف و یا این حقیقت, همچون نیروى وحدت بخش و سازمان دهنده بر فرد اثر گذارده و فرد با عشق و تجلّى آن که همانا عبادت است, به این نیرو پاسخ مى دهد.

بسیارى از مردم به دین رو مى آورندتابه راه و روشِ (اشکال مختلف عبادت )بروز و ظهور این عشق دستیابى پیدا کنند. دین مى تواند ساختار یا روشى براى زندگى به دست دهد. نامعقول است که ادعا کنیم پذیرش یک دین, به طور خود به خودى وحدت و یایک پارچگى شخصیت را به فرد اعطا مى کند, یا بگوییم همه کسانى که خود را متدین مى دانند از سلامت روان برخوردارند, یا برعکس, سلامت روان مختص به کسانى است که به تکالیف و وظایف دینى عمل مى کنند. براى فهم روشن تر این مطلب مى توانیم به سراغ آلپورت (1967) برویم: وى مفهوم جهت گیرى دینى ذاتى(intrinsic) یا اصیل را که انگیزه اى درونى و جامع بوده و به عنوان هدف و نه وسیله مى باشد, مطرح کرد. توحید درمانى بیان مى کند که تنها جهت گیرى دینى یا معنوى ذاتى, که مبتنى بر عشق و پذیرش باطنى باشد و نه دنباله روى یا فرصت طلبى, مى تواند وحدت را به ارمغان آورد.

هر زمان که کسى به این ندا, یعنى به این نیروى جاذبه از سوى ذات مطلق, لبّیک بگوید, طریق توحید به روى او باز مى شود. هر چه این لبّیک پابرجاتر, اثر وحدت بیشتر. فردى که در صدد کسب هدایت بوده و به دنبال یافتن الگویى براى ابراز عشق درونى اش (عبادت ) در زندگى روزمره مى باشد, به دین رو مى آورد. عبادت در بهترین حالتش, یک روش زندگى و سیره فراگیرى است که اخلاق, ارزش ها, فضایل رفتارى و احتمالاً شعائر و مناسکى را که شوق و احساسات درونى فرد را بروز مى دهد دربرمى گیرد. چنین جهت گیرى دینى یا معنوى اصیل ذاتى مى تواند آثار گسترده اى در وحدت دادن به شخصیت داشته باشد.

عبادتى که تنها یک صورت ظاهر و عارى از معنا و تعهد است, هرگز عبادتى وحدت بخش نیست. چنین جهت گیرى دینى که خالصانه و صادقانه پذیرفته نشده, در خدمت اهداف دیگرى از قبیل کسب امنیت, موقعیت, منافع اجتماعى و مانند آن بوده و همان است که آلپورت از آن به جهت گیرى دینى غیرذاتى و یا عارضى تعبیر مى کند و سزاوار این انتقاد است که چنین جهت گیرى اى موجب نفاق و ریاکارى, تبعیض و تعصب (Myers, 1996), از خود بیگانگى و روان رنجورى (Freud, 1964) مى شود.

خلاصه این که عنصر با اهمیت در توحید, تجربه جاذبه ذات مطلق و پاسخ صادقانه به آن است. اسلام تمام عبادت کنندگان ذات مطلق الهى را که عامل به عمل نیکو و صالح هستند, به رسمیت شناخته و همه را هم سفران طریق واحدى (توحید)مى داند.

اسلام و توحید

در دین اسلام به مفهوم و فرایند توحید توجه ویژه اى شده است. دین اسلام مبتنى برتوحید و وحدت است; هم چنان که خداوند خالق ذات واحد لایتجزى شناخته مى شود (طباطبایى, 1980). عالم خلق نیز یک نظام واحد هماهنگ است که هر جزء آن داراى یک وحدت درونى بوده و نیز نقش مهمى درایجاد هماهنگى با خود عالم خلقت دارد. شخصیت انسانى نیز از این قاعده مستثنى نیست.

ونفس و ماسوّیها فالهمها فجورها وتقویها قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها;

سوگند به نفس و آن کس که آن را باچنان نظام کامل بیافرید و در اثرچنان نظامى شرو خیر آن را به آن الهام کرد, که هرکس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شده و هر که آلوده اش ساخت قطعاً زیانکار خواهد شد.

قرآن مجید, سوره91, آیات7ـ10.

این آیات شاید مختصرترین بیان از روان شناسى اسلامى باشند. انسان داراى نفسى است که حاوى عناصر یا نظام هایى مى باشد که اصالتاً, در حالت طبیعى و سلامتى, در تعادل و تناسب با یک دیگر و داراى نظم و ترتیب اند. این نفس با الهام الهى از آن چه براى حفظ تعادل و تناسبش لازم است, آگاه مى باشد و نیز از طریق الهام, به آن چه براى این امر زیانبار و ویران گر است وقوف دارد. فلاح و رستگارى انسان با حفظ این تعادل و ترتیب حاصل مى شود.

علاوه بر این, مى توان تبیین کرد که شیوه حفظ این تعادل, از طریق الهام به عاملى در نفس, به نام عقل مى باشد. انسان الهامات و وحى را که تجلى الهى بر قلب پیامبران (علیهم الصلوةوالسلام) است, به وسیله همین قوه عقل درک و دریافت مى کند. پاسخ انسان و عکس العمل به این وحى و الهام, عشق و کششى است که در رفتارهاى فضیلت آمیز تجلّى مى یابد. هرچه شخص رفتارهاى فضیلت آمیز بیشترى داشته باشد, به منبع فضیلت بیشتر نزدیک شده, و با منشأ وحدت و یگانگى هماهنگى پیدا کرده و این امر در سراسر زندگى وى طنین انداز مى گردد.

برعکس, عدم پاسخ انسان به وحى و فقدان رفتارهاى فضیلت آمیز, موجب فاصله گیرى و دورى ازمنشأوحدت خواهد شد. راه دریافت الهامات و وحى مسدود گشته و مسیر فضیلت نامشخص و مبهم مى گردد. در چنین وضعیتى الهامات به تدریج از دست رفته و وحى براى شخص بى معنا مى شود و این امر منجربه دورى بیشتراز منشأوحدت خواهد گردید. تا وقتى که فرد خود را پاک نگرداند, یعنى تا وقتى که این موانع را از سر راه خود برندارد, این عدم وحدت و عدم هماهنگى وجودداشته و در نهایت, جایگزین وحدت و تعادل در شخصیت خواهد شد.

هدف این مقاله این است که نشان دهد چگونه این تبیین مابعدالطبیعى, معنوى و دینى از شخصیت انسان و از سلامت و عدم سلامت روان, با یک طرح روان درمانى ابتکارى مدرن, یعنى توحید درمانى, مطابقت دارد. هدف توحید درمانى تقویت مقام و موقعیت عقل, حیات نو بخشیدن به عشق و جذبه نسبت به سرچشمه وحدت و از این رو, دست یافتن به توحید است. از میان برداشتن موانع این جذبه و برانگیختن آگاهى و تعهد و التزام به رفتارهاى فضیلت آمیز, اجزاء اصلى طرح درمان هستند.

روش شناسى

روش توحید درمانى را مى توان با ملاحظه شش مؤلّفه اصلى دریافت. این مؤلّفه ها عبارتند از: (1)تیم درمان; (2) مصاحبه پذیرش; (3) آشناسازى; (4) رابطه درمانى; (5) پرداختن به محتوا و (6) تداوم.

تیم درمان

توحید درمانى با کل فرد مواجه مى شود و به همه جنبه هاى کارکرد و علائق انسانى اهمیت مى دهد. معمولاً گروهِ درمان در هر مرکز بالینى به کار گرفته مى شود تا درمانى تمام عیار فراهم گردد. گروهِ درمان عموماً از یک مدیر بالینى درمان, درمان گر, مددکار اجتماعى, کارشناس تحصیلى, کارشناس پزشکى و مشاور همتا تشکیل شده است. این افراد ممکن است تمام وقت یا پاره وقت, کارمند حقوق بگیر یا داوطلب باشند.

مدیربالینى درمان به سرپرستى موارد درمانى و اداره جلسات پذیرش مى پردازد, در طرح ها و تصمیم گیرى هاى درمانى تأثیرگذار است و در سپردن مسئولیت ها نقش دارد. درمان گرها در تصمیمات مربوط به پذیرش و درمان نقش دارند و درمان هاى فردى, گروهى و خانوادگى را به حسب نیاز برگزار مى کنند. آنان ممکن است کلاس هاى آشناسازى نیز تشکیل دهند, یا درمان هاى تخصّصى نظیر شناخت درمانى, کارگاه هاى مهارت هاى حل مشگل, یا برنامه هاى اصلاح و تعدیل رفتار را ایجاد کنند. درمان گرها موارد درمانى را که به آنها سپرده شده است, هماهنگ مى کنند و به نظارت بر کار مشاوران همتا نیز مى پردازند.

مددکاران اجتماعیِ آشنا با مؤسسات حمایتى بخش دولتى یا خصوصى و هم چنین آشنا با خدمات اجتماعى و فرصت هاى اشتغال براى برآورده شدن نیازهاى اساسى مراجعین به آنهاکمک کرده تابتوانند به منابع مناسب دستیابى پیدا کنند. کارشناس تحصیلى به بالا بردن سطح تحصیلى, یا رفع نقائص تحصیلى مراجعین کمک مى کند. کارشناس پزشکى براى ارزیابى و خدمت فیزیکى و در صورت ضرورت, ارجاع بیمار به خدمات پزشکى یا توان بخشى حضور دارد.

مشاوران همتامراجعینى هستندکه مراحل اولیه درمان را گذرانده و براى کار در گروهِ درمان متمایل و کار آزموده شده اند. این افراد ممکن است در فرایند پذیرش, ثبت و ضبط گزارشات, یا انجام وظایف منشى گرى دخیل باشند. مشاور همتا در صورت صلاحیت, ممکن است به عنوان مددکار اجتماعى و یا کارشناس تحصیلى و یا دستیار درمان گر در گروه درمانى انجام وظیفه کند. استفاده از مشاوران همتا نه تنها پیش رفت خود آنها را تقویت مى کند, بلکه منبعى براى امیدوارى و الگوگیرى براى دیگرانى که وارد درمان مى شوند نیز فراهم مى آورد.

فرایند پذیرش

مراجعین معمولاً اولین بار, از طریق واحد پذیرش, که به گردآورى اطلاعات جمعیت شناختى, همچون سن, وضعیت تأهل, تحصیلات و مانند آن در مورد مراجع مى پردازد, باتوحید درمانى مرتبط مى شوند. هرگونه پیشینه اى از مشکلات, هم چنین مشکل فعلى باید بررسى گشته و با گزارشى درباره ى شناخت مراجع از توانایى ها و نقاط مثبتش در کنار هم قرار داده شود. این اطلاعات نه تنهابراى وصول به تصمیم درمانى بلکه براى تحقیقات مستمر براى توسعه و ارزیابى برنامه نیز مورد استفاده قرار مى گیرد. آزمون هاى روان شناختى, اعم از فرافکن(projective), یا خودگزارشى (objective) نیز براى این منظور مورد استفاده قرار مى گیرد.

فردى که فرایند پذیرش را پشت سرمى گذارد, به منظور رسیدن به یک تصمیم درمانى, در جلسه پذیرش معرفى مى گردد. نماینده اى از هر بخش تیم درمان باید در این جلسه حضور داشته باشد و همه اعضاى تیم براى شرکت در جلسه دعوت مى شوند. تصمیم درمانى راجع به این است که آیا مراجع براى حضور در درمان دعوت شود یا نه;از چه نوع درمان استفاده خواهد شد (فردى, گروهى, خانوادگى) و چه خدمات حمایت اجتماعى یا مراقبت پزشکى لازم است.

تصمیم براى ورود به درمان, با توافق بین تیم درمان و مراجع اتخاذمى گردد. براى این که مراجع بتواند انتخاب آگاهانه اى در مورد درمان داشته باشد, مرحله اى براى آشناسازى مراجع باتوحید درمانى درنظرگرفته شده است.

آشناسازى

قبل از ورود به درمان, هرکدام ازمراجعین آشنایى کلى اى با نگرش و فرایند درمان توحید درمانى پیدا مى کنند. هر شیوه روان درمانى از پیش فرض هایى زیربنایى در مورد طبیعت وسرشت انسان, آن چه سلامت و عدم سلامت روان را تشکیل مى دهد, نوع فرایندى که باید براى بازیابى سلامت روان طى شود و این که مراجع چه نقشى در فرایند درمان باید داشته باشد, برخوردار است. از دیدگاه توحید درمانى, درمان نوعى تعهد است, لذا هم از منظر اخلاقى و هم از لحاظ فرایند درمان ضرورى است که مراجع, قبل از آن که تعهدى بپذیرد, درک درستى از پیش فرض هاى بالینى و فلسفى درمان داشته باشد. آشناسازى به مراجع کمک مى کند این انتخاب آگاهانه را در مورد درمان انجام دهد. آشناسازى ممکن است با ارائه یک بروشور مختصر, یک یا دو جلسه بحث, دیدن یک فیلم کوتاه ویدیوئى و یا حضور در کلاس ها یا جلسات پرسش و پاسخ انجام شود. مراجعینى که با اهداف کلى درمان آشناهستند باخواندن مطالب و یا توضیحات مختصر درجریان آشناسازى قرارخواهند گرفت.

در فضاهاى سازمانى و یا در گروه هایى که زمینه اجتماعى اقتصادى پایین تر و آگاهى عمومى کمترى در مورد روان درمانى دارند, مى توان روش هاى گسترده ترى بکار برد. کلاس هاى توجیهى و کارگاه هایى که شامل جلسات پرسش و پاسخ هستند, غالباً در موقعیت هایى همچون مدارس و زندان ها, که موارد (ارجاعى) بسیارى در آنجا وجود دارد, ثمربخش خواهد بود.

این امربه مراجعین امکان مى دهد که با اصول درمان آشنا شده, علاقه مند به درمان گردیده, امید به تغییر در آنها افزایش یافته و آخرالامر انگیزه فراوانى نسبت به خودارجاعى پیدا کنند.

در دوره آشناسازى, اطلاعات زیر, به صورت خلاصه یا گسترده در اختیار مراجع قرار خواهدگرفت. به مُراجع این آگاهى داده مى شود که از دید تیم درمان, انسان موجودى است اساساً سالم و مثبت, مى تواند خیر و صلاح خود را تشخیص داده و براساس آن عمل کند و قادر است در رشد و سعادت خویش مؤثر بوده یا سد راه رشد و سعادت خویش شود. هم چنین مراجع مطّلع مى شود که اگردر جریان درمان علاقه مند به رشد و کمال خود باشد تیم درمان براى حمایت از چنین رشدى در اختیار وى خواهد بود. این حمایت به صورت کمک کردن به رفع موانع رشد وتسهیل ایجاد نگرش هاو رفتارهاى خاصى خواهد بود که به موفقیت و سلامت روان منجر خواهد شد.

علاوه بر این, نقش مراجع در درمان توضیح داده مى شود. عناصر خاص و ضرورى اى وجود دارد که تنها مراجع مى تواند آنها را تأمین کند. این عناصر, به طور خلاصه, عبارتند از امید به تغییر, تعهد و عزم نسبت به سخت کوشى و تصمیم به مقاومت در مقابل فشار هم قطاران و اجتماع نسبت به تغییرات مورد نظر. به مراجع تذکر داده مى شود که او باید نسبت به ادامه پیش رفت خود, داشتن محاسبه روزانه و با صبر و حوصله با کل برنامه مواجه شدن, متعهد شود. هم چنین به او این آگاهى داده مى شود که توانایى روانى, همانند توانایى جسمى, گام به گام و به تدریج به دست مى آید(حسینى طهرانى, 1967).

پس از مرحله آشناسازى, نتیجه جلسه دست اندرکاران درمان به اطلاع مراجع مى رسد و از وى خواسته مى شود که درباره شرکت در درمان تصمیم بگیرد. در صورت تمایل مراجع براى ورود به درمان و پذیرش شرایط آن, مسئول پذیرش وقت را تنظیم وزمان, مکان, هزینه و سایر جزئیات برنامه را توضیح مى دهد.

رابطه درمانى

در توحید درمانى, رابطه درمانى از اهمیت بسزایى برخوردار و بسیار مورد تأکید مى باشد, زیرابه منزله مهم ترین وسیله ایجاد تغییر شناخته شده است. رابطه درمانى حاوى دو جنبه, یکى نگرش درمان گرو دیگر رویکرد درمان گر مى باشد.

نگرش درمان گر

دیدگاه هاى اسلامى و انسان گرایانه, که انسان را ذاتاً خوب, جایزالخطا و در مورد فعالیت به سوى تکامل و رشد مسئول مى دانند, همه در نگرشِ درمان گر منعکس شده اند. نگرشِ درمان گر درتوحید درمانى, شامل سه مؤلفه باور, احترام و پذیرش است.

درمان گر کارآمد در توحید درمانى بر این باور است که انسان سرشتى (فطرتى) پاک دارد, به سوى کمال برانگیخته شده است و مخیّر است که فعالیت در مسیر این انگیزش را انتخاب کرده و یا از این مسئولیت شانه خالى کند. این درمان گر هم چنین باور دارد که توانایى و انگیزش براى تغییر, با این که به وسیله نفس انجام مى پذیرد, ولى در واقع از منبعى متعالى سرچشمه مى گیرد. از نظر مسلمانان, این منبع متعالى با نام مقدس الله سبحانه و تعالى, در نظر دیگران با نام هاى مختلفى که براى پروردگار به کار مى برند و نزد برخى دیگر به روح مطلق, حقیقت مطلق, یا نیروى متعالى دیگرى مشهور است.

توحید درمان گر (integration therapist) بر این باور و اعتقاد است که انسان ذاتاً درصدد تحصیل رشد, شکوفائى و کمال خویش مى باشد و مراجع کسى است که براى به فعلیت رساندن و شکوفائى خود, درمان را انتخاب کرده است, لذا از نظر او بسیار مورد احترام و کرامت است.

علائمى که به عنوان بیمارى هاى روانى شناخته مى شوند به منزله کش مکش عمیق و رنج آور فرد, در نظر گرفته مى شود. مى توان درد و رنج و بحران هایى را که شخص را به سمت درمان سوق مى دهند, موهبت به حساب آورد, زیرا این امور فرد را وادار به استعانت کرده و توجه دقیق تر او را به فرایند رشد مى طلبد.

توحید درمان گر کسى است که در فرایند و جریان رشد خود قرار دارد, با چالش هاى زیادى مواجه شده, ناکامى هایى را چشیده و موفقیت هایى را تجربه کرده است. از آن جایى که درمان گرعلت اصلى تغییر را امرى فراتر از نقش خود در درمان مى داند, دلیلى ندارد که دچار غرور یا احساس برترى نسبت به مراجع شود.

درمان گر, مراجع را چون هم سفرى در امتداد طریق رشد مى پذیرد. او خود را نه به منزله کسى که به سلامت روان رسیده است, مى بیند, بلکه به عنوان فردى مى داند که متعهد به تلاش است براى پیمودن مسیرى که به رشد و تکامل مى انجامد. این تعهد, تعهدى مادام العمر است. توحید درمان گر فرصت همراهى بامراجع را در این سیر و سلوک غنیمت شمرده و در عین تفاوت مشکلات و چالش هاى مراجع با خودش, آنها را به خوبى شناخته و درک کرده و احساس همدلى دارد.