سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طلسم شده (داستان واقعی)

 

بخش اول

داستان واقعی: طلسم شده( قسمت پایانی)

داستان واقعی: طلسم شده( قسمت پایانی)



طلسم شده (داستان واقعی)
نویسنده: محمدحسین قدیری
کانال زندگی آرام
https://telegram.me/zendegiearam110/31
قسمت اول
زندگی من با عشق شروع شد، عشقی که دلم برایش می تپید و چون گنجی در صندوق سینه ام از آن نگهداری می کردم. از این که کسی بخواهد عشم را بدزدد وحشت داشتم وحشت.
دقیقا دو بهار از زندگی زناشویی ام گذشته بود. دفترچه خاطرات زندگی ام، روزهای تلخ و شیرین زیادی را در خود ثبت کرده بود اما بی انصاف هم نباید باشم روزهای خوش آن بیشتر بود.
شوهرم دل تو دلش نبود که ذوق و شوقم را به خودش و زندگی مشترک، روز به روز بالا ببرد. خوش بود به خوشی من.
اما...اما نمی دام چه شد!
درست مثل این که این دوسال خواب باشم همه چیز ظرف چند روز به هم ریخت. همه اش از تلگرام و واتس آپ لعنی شروع شد.
اما ... اما نه آن ابزارها که تقصیری ندارند.
آدم باید آدم باشد و از آنها خوب استفاده کند.
خب، شاید کار خوبی نکردم... شاید، ولی وقتی شاهد بودم که عشقم روز به روز به تاراج می رفت چه باید می کردم.
مجبور شدم با او تماس بگیرم و بگویم:
«زنیکه کثا....لعنتی چه کار کردی که دهن منو به این تعابیر زشت باز می کنی. سرم تو لاک خودم بود و زندگی خودم رو می کردم، ولی توی لعنتی نمی دونم از کدوم گوری سرو کله ات وسط زندگی ام پیدا شد. دزدی هستی که گنج منو؛ عشقمو ازم گرفتی. اگه دست سارق مال رو می زنن. باید سارق عشقو گردن بزنن...»

ادامه داره 

کانال تلگرامی داستان های واقعی مشاوره

https://t.me/dastan_psy